فــائــق رسـتــاقــی
۱۲ دسمبر ۲۰۲۲



جنایات اسلامی طالبان و ریاکاری سازمان ملل و
دول امپریالیست غــربی شریک ایـــــــن جـنایات

پولیس مذهبی طالب حین دره زدن یک زن در ولایت پروان افغانستان

طـلیعـۀ سخـن:
گروه وحشی و فاشیست طالبان از بدو امر، خود محصول مداخلات بی شرمانه، دسایس بی شمار پی هم، تجاوز و اشغالگری امپریالیست های هزیمت یافتۀ متجاوز، اشغالگر و قاتل امریکا ــ ناتو و ارتجاع اسلامی دول منطقه بوده است. طرح تقویت گروه وحشی و خودفروختۀ طالبان و انتقال مسالمت آمیز و بدون مقاومت دولت خیانت ملی متشکل از مزدوران قبلی امپریالیسم و داشته های آن، در رأس غنی فراری دلقک استعمار، به این گروه، مدت ها قبل از هزیمت نهائی ستراتیژی اشغالگرانۀ امپریالیست های سازمان نظامی جنایتکار ناتو و شرکای غیر ناتوئی آن، توسط ستراتیژیست های عمدتاً امریکائی در تفاهم کامل با متحدان اروپائی، کانادائی، آسترالیائی و سائر متحدان امپریالیسم اشغالگر امریکا دسیسۀ کارانه ریخته شد. این طرح تحمیلی ننگین استعماری با پایه ریزی مقدمات حقوقی، سیاسی و دپلوماتیک آن با مذاکرات و امضای معاهدۀ دوحه، نهائی شده و پس از امضای آن معاهدۀ تحمیلی و میهن فروشانه بین نمایندگان امپریالیسم امریکا و نمایندگان گروه مزدور طالبان در تفاهم کامل با دول اروپائی و دولت پاکستان؛ اجرائی شده و طبق مفاد آن؛ در عین بی باوری، تعجب، دستپاچگی و استیصال مزدوران "مدنی" و "سیاسی کار" تسلیم شده به امپریالیسم اشغالگر و خائن به مادر میهن و خلق افغانستان؛ آوار قدرت پوشالی از دولت مزدور غنی به گروه مزدور و منفور طالبان انتقال یافت.
طی بیشتر از یک و نیم سال امپریالیست های جنایت پیشۀ امریکا ــ ناتو در رقابت با تحرکات مشابه امپریالیست های محور مسکو ــ پیکن بابت سرمایه گذاری روی پروژه نواستعماری طالبان، در خفا و علن روابط مستقیم و غیرمستقیم سیاسی، اقتصادی و استخباراتی با گروه و نظام توحش اسلامی آن به نام "امارت اسلامی" طالبان داشته اند. گروه خون آشام طالبان به رسم فاشیست های هیتلری به طور علنی سیاست ها و رویکرد های تمامیتخواهانۀ فاشیستی، شوونیسم قومی ــ جنسیتی در قبال کتله های انسانی غیرطالبانی، غیرپشتونی، زنان و دگر اندیشان توام با برپائی محاکم صحرائی را پیشه و اجرائی کرده و با ارجاع به احکام الهی، نصوص قرآنی و حکم امیرالمؤمنین غایب و نامرئی، افغانستان را به زندان و صحنۀ دادگاه حدود ۳۹ میلیون زنان و مردان بی دفاع، اسیر و دربند آن مبدل کرده است. در حالی طالبان در روز روشن و در ملاء عام این سیاست های فاشیستی را به گونۀ فاشیست های هیتلری اجرائی می کند که همین دول امپریالیستی متجاوز غربی پس از شکست نخستین در افغانستان، تجاوز شان را در وجود طالبان در عین اغماض این رویکرد های ضد انسانی و تبعیض آمیز این گروه و امارتش، به رغم شکوائیه های نرم ریاکارانه در محافل عمومی، با ادامۀ مغازله و روابط پیدا و پنهان تداوم بخشیده اند و با ارسال میلیارد ها دالر و یورو به "امارت طالبان" بدون درخواست سند مصرف، برای جلوگیری از سقوط آن، جنایتکارانه و تجاوزکارانه تداوم بخشیده اند.
به اسطلاح، "ملل متحد" در نقش مؤید و مرجع صدور تجاوز نظامی اشغالگری ۲۰ سالۀ امپریالیستی به افغانستان، ضمن چشم پوشی بر جنایات نظامیان و جواسیس اشغالگر در کشور ما و در حق مردم مظلوم ما، پیوسته هم به نعل کوبیده و هم به میخ و به مثابۀ یک نهاد مرجع جهانی با منشور و اصول حقوق بشری اش، بار ها هنگام بمباردمان نیرو های قاتل اشغالگر و دولتی و انتحار و انفجار مزدوران طالبی و داعشی امپریالیسم، به طور گنگ واکنش خود را در حد انزجار بیان کرده و از محکومیت صریح عامل یا عاملان جنایات پی هم چهار و نیم دهه و به ویژه دو دهۀ اخیر به دلائل سیاسی و در هم تنیدگی آن سازمان با دول متجاوز غربی در افغانستان، عراق، لیبیا، سوریه، یمن، فلسطین و... امتناع ورزیده است. در حالی که در افغانستان تحت سیطرۀ تراز فاشیستی طالبان زنان به مثابۀ نیمۀ نفوس  محروم از تمام حقوق شان اند، بحران بیکاری و اقتصادی و بحران انسانی در میان مهاجران و بیجا شدگان درونی به اوجش رسیده است؛ همین اکنون نمایندگان این سازمان در بخش های مختلف مثل یوناما، یونسکو، یونیسف و "یو ان اچ سی آر"(UNHCR) یا "ادارۀ مهاجرت سازمان ملل" در عین مصارف خیلی گزاف در بخش معاشات مأموران غیرافغانی، دوائر و موتر و چاکر و سفر های هوائی، در زد و بند پیدا و پنهان با طالبان بوده و بر حیف و میل منابع کمک های نامنهاد "انساندوستانه" توسط پرسونل عالی رتبۀ خودش و افراد زورمند طالبان چشم می بندد. نباید فراموش کرد که همین "سازمان ملل متحد" از زمان ایجادش تا امروز در جغرافیای تحت نفوذ امپریالیسم امریکا، پیوسته در قبال معضلات و مسائل منطقه ئی و مشکلاتی که همین امپریالیست های محور بروکسل در هر کجا عامل آن بوده اند، موضع نزدیک و هماهنگ با این دول امپریالیستی اروپائی ــ امریکای شمالی داشته است. فهم این نکته هم در مورد دول مهاجم و توسعه طلب امپریالیستی شرقی و به ویژه غربی و "ملل متحد" توسط مردم افغانستان و سائر خلق های جهان مهم است که این دولت ها در هر کجا و در هر مقطع زمانی به دنبال منافع آزمندانه و پلید خود اند و به اصطلاح "ملل متحد" نیز در جای پای آنها پای می گذارد.
لذا، از همان روز فاجعۀ ۲۴ اسد سال پار تا همین اکنون هم دول استعمارگر عمدتاً غربی عضو سازمان تهاجمی ناتو و هم "ملل متحد"، به گونه ای مسؤول کلیه سیاست ها، رویکرد ها و عملکرد های تمامیتخواهانۀ فاشیستی، شوونیسم قومی ــ جنسیتی در قبال کتله های انسانی غیرطالبانی، غیرپشتونی، زنان و دگراندیشان، برپائی محاکم صحرائی به استناد احکام قرآنی و تبدیل هر گوشۀ افغانستان به زندان، شکنجه گاه و دادگاه حدود ۳۹ میلیون زنان و مردان بی دفاع، اسیر و دربند کشور ما، شمرده می شوند و از این جنایت های سیستماتیک و رویکرد های ضد انسانی طالبان در حق توده های زحمتکش تحت ستم، زنان، فرهنگیان، روشنفکران، دانشگاهیان، "غیرخودی ها" و اقلیت های مذهبی، به بند و زنجیر کشیده شده، جدائی ناپذیر اند.

* * *

موضوع بحث:
با این مقدمه که به فهم موضوع روشنی انداخته و کمک می کند، سر آن دارم تا در زمینۀ جنایات تازۀ ادارۀ فاشیستی ضد ملی و ضد مردمی گروه مزدور و مرتجع  طالبان با تفکر سنگک شده و برپائی محاکم صحرائی، شلاق زدن و اعدام در ملاء عام و رویکرد ریاکارانۀ دول امپریالیستی غربی مثل امریکا، فرانسه، المان و سائر دول به اضافۀ "ملل متحد" مطلبی بنویسم. طالبان در ادامۀ جنایات تاکنونی افراد گروه شان، این موج تازۀ جنایت اسلامی شان را بابت برپائی محاکم صحرائی و اعدام بدون توجه به گذشت چهارده قرن و مندرس و منسوخ شدن احکام قرآنی و عدم تطابق آن با شرایط و نیاز های زمان در قرن بیست و یکم؛ به آیات قرآنی استناد می بخشند.
طبق گفتۀ نمایندگان گروه طالبان در رسانه ها طی هفتۀ داغ اخیر از جمله ذبیح الله مجاهد و محمد نعیم، این گروه "نصوص قرآنی"، "احکام الهی" و حکم یگانۀ مرجع دینی خویش، امیرالمؤمنین (اولی الامر) که بر طبق  نص آیۀ قرآنی "یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ"(سورۀ النسا، آیۀ ۵۹) «ای اهل ایمان، از فرمان خدا و رسول و صاحبان امر (فرمانداران) که از خود شمایند، اطاعت کنید»، اطاعت و اجرای فرامین صاحبان امربر هر مؤمن و طالب واجب است و آیۀ ۵۲ از سورۀ نور نیز در بخش اطاعت و سر به زیری مسلمانان از خدا، پیامبر و صاحبان امر محتوای مشابه با آیۀ فوق دارد؛ طالبان پیروی از این آیه را وجیبۀ اسلامی و  آیۀ  قرآنی ۱۷۹ از سورۀ بقره، آیۀ ۲ از سورۀ نور و آیۀ ۳۳ از سورۀ الاسراء را به عنوان رهنمود قرآنی و الهی پایۀ اسلامی این سیاست ضد انسانی و اجرائی ساختن آنها از جمله تازیانه زدن و قصاص قرار داده، آن را صد در صد اسلامی نامیده و به گونۀ علنی از آن دفاع کرده و مخالفت با آن را اهانت به اسلام دانسته است. مرجع عالی و به پیروی از وی، قضات بیدادگاه های طالبان برای اسلامی نامیدن این اقدام جنایتکارانه، قصاص و دره زدن زنان و مردان در ملاء عام، این سه آیه های قرآن را در مورد مجاز بودن قصاص، شلاق زدن و اجرای عدالت بدوی و عتیقۀ اعراب، به شهادت طلبیده اند تا مؤمنین و مؤمنات در مورد صحت و اعتبار آن دچار شک و تردید نشوند. مضاف بر این، آیۀ مشهور ۳۱ سورۀ نور زنان را در حد تبدیل شدن به ملعبۀ هوا و هوس مردان و شوهران شان و به حجب و پرده پوشی و دور از انظار نامحرمان ماندن زنان (سیطرۀ ارادۀ مردان بر زندگی زنان و حاکمیت مردان بر جسم و تن زنان) فرامی خواند که با نیاز های زندگی امروزی بشر و ضرورت بیرون شدن زنان از حصار منزل، سازگاری ندارد. و موارد فراوان دیگر....

صحنۀ شلاق زدن طالبان سه زن و ۹ مرد را به تاریخ ۲ قوس در ولایت لوگر افغانستان در محضر مردم

من اسلام شناس و خبره در امور اسلامی نیستم. لذا، نمی توانم این بحث را به استناد احکام قرآنی یا همان فرضیۀ فاقد اثبات "کلام الله" بودن قرآن در مورد کلیت رویکرد ها، سیاست ها، مواضع و عملکرد های ضد انسانی طالبان، در مطابقت کامل با اصول اسلامی مرجع و رهنمود های قرآنی، ثبوت کنم. این کار را می گذارم به خبرگانی که بر اصول بنیادین اسلامی و احکام قرآنی اشراف دارند.
از نظر من در حد فهم محدودم از اسلام، کلیت رویکرد ها، سیاست ها، مواضع و عملکرد های ضد انسانی طالبان و تفکر سنگک شدۀ آنان به شمول برتری خواهی ایدئولوژیک و گروهی، دره، سنگسار، اعدام در حضور مردم به شکل قِصاص، ضدیت با حقوق برابر و کامل انسانی زنان با مردان در کلیه عرصه های زندگی و سازندگی به شمول اولی الامر شدن، تکیه بر مسند قضا و کسب دانش از سطح پایه تا عالی، در تطابق کامل با رهنمود های معتبر ترین مرجع اسلامی (قرآن)، صد در صد اسلامی و عین اسلام است و در آن شک و شبهه ای وارد نیست. از این منظر من با نمایندگان طالبان مبنی بر اسلامی نامیدن این سیاست ها و برپائی محاکم صحرائی دره زدن و اجرای قصاص در حضور عام به عنوان احکام قرآنی، کاملاً موافقم. من همین اجرای مو به موی احکام قرآنی را "جنایت اسلامی" می دانم و با آن مخالفم. امیرالمؤمنین نادیدۀ طالبان  تازه این دستور را صادر کرده و محاکم طالبان آن را اجرائی کرده اند. طبق آخرین اخبار، طی دو هفتۀ اخیر نخستین موج این جنایت به تعداد ۵۷ تن از زنان و مردان کشور را در محضر عامه دره زده، قصاص کرده و به کرامت انسانی و حقوق متهمان برای دفاع از خود و اصل قسم خوردن نهائی متهمان برای انکار به نام خدا قبل از اجرای "حد" اسلامی، تاخته اند. به استثنای مورد آخری، این همان اسلام است؛ نه اسلام معتدل و نه اسلام متشدد، فقط اسلام سره.
طی دو هفتۀ اخیر، به موازات برپائی محاکم صحرائی طالبان در ولایت های خوست، لوگر، پروان، بدخشان، تخار، ننگرهار و فراه، موجی از اعتراض و انزجار مردم و به ویژه جوانان دختر و پسر فضای رسانه های اجتماعی را درنوردیده و ضمن محکوم کردن این عمل شنیع اصیل اسلامی دادگاه طالبانی، آن را عمدتاً از روی بی اطلاعی از اصول اسلامی و احکام قرآنی و یا در مواردی با انگیزۀ دینی و یا سیاسی برای آب تطهیر ریختن به صورت اسلام عزیز و جدا دانستن آن از تفکر و عملکرد طالبانی، خلاف اصول اسلامی انگاشتند.
این عده که قِصاص و محاکم صحرائی را متأثر از تغییرات وارده بر احکام دینی و قرآنی و ایجابات زمانی طی قرون، سازگار با شرایط زمان نمی دانند، در واقع ندانسته یا حکم به منسوخ شدن و یا کلام الله ندانستن قرآن  داده و ناخودآگاه به "لاریب فیه" بودن قرآن و معروض به منسوخ شدن "آخرین کتاب آسمانی" مثل تورات و کتاب و صحایف پس از آن و منسوب بودنش به خدای موهوم لامکان، به باور بی خدایان ــ مصنوع دست بشر ــ  شک روا داشته اند.
با این عملکرد جنایتکارانۀ گروه افراطی مزدور و مرتجع طالبان در حق مردم مظلوم افغانستان شامل توده های رنج و کار، زنان، فرهنگیان، روشنفکران، دانشگاهیان، گروه های قومی و اقلیت های مذهبی معروض به ستم؛ رویکرد دول و بلوک های امپریالیستی ــ ارتجاعی شرقی و غربی ــ به ویژه بلوک مهاجم غربی ــ  که ریاکارانه از دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و لیبرالیسم بورژوائی  دم می زنند؛ در قبال جنایات سیستماتیک گروه و ادارۀ ضد ملی و ضد مردمی طالبان و آلام و مصائب بی پایان و ناتمام مردم ستمدیدۀ افغانستان، آمیخته با چشم پوشی، بی تفاوتی، نظاره گری و تأیید تلویحی جنایات طالبان است.
 اینک به نمونه هائی از به نعل و میخ کوبیدن و انتقاد سالوسانۀ "ملل متحد" و ریاکاری آشکار دول امپریالیستی غربی ایجادگر و حامی گروه مزدور طالبان در قبال برپائی محاکم صحرائی "امارت اسلامی" طالبان توجه خوانندگان محترم را جلب می کنم:
پس از اجرای نخستین حکم اسلامی قصاص به دستور و تأیید امیرالمومنین پرده نشین یا ناموجود گروه طالبان، ادارۀ یوناما وابسته به سازمان ملل و سخنگوی سرمنشی آن سازمان در زمینه سخنانی گفتند که نه گروه طالبان آن را جدی گرفت و نه ضمانت اجرائی دارد:
* "یوناما به گروه طالبان: مجازات اعدام را بی درنگ متوقف کنید". همزمان، استفانی ترمبلی، سخنگوی دفتر دبیرکل سازمان ملل متحد در عین مغازلۀ نمایندگان این سازمان با رهبران طالبان، در یک نشست خبری گفت: "سازمان ملل به شدت نگران اولین اعدام در افغانستان پس از ورود طالبان است".
* رینا امیری که در نقش ملعبۀ پوشالیی در دست دولت امپریالیستی امریکاست؛ دولتی که خود مسؤول و مسبب درجه یک به قدرت رسیدن طالبان و ادامۀ جنایات هول انگیز سیستماتیک این گروه محسوب می شود؛ از جایگاه نماینده بی مقدار و نامنهاد ویژۀ وزارت خارجه امریکا در امور حقوق بشر و زنان افغانستان، در توئیتر "شلاق زدن متهمان از سوی طالبان را بازگشت این گروه به نسخه اولیه‌ اش عنوان کرده و ریاکارانه اظهار داشت که شلاق زدن طالبان "وحشتناک و نشانۀ‌ خطرناکی از سرکشی در برابر جهان" است. همین امپریالیسم غدار و دروغ پرداز امریکا و "نماینده" اش "خلیلزاد" بود که سالوسانه در آستانۀ سپردن قدرت به گروه طالبان،  از تغییر  در "نسخۀ اولیۀ" این گروه دم می زدند؛ حالا رینا امیری این ملعبۀ افغان تبار از "شلاق زدن وحشتناک" طالبان و "سرکشی در برابر جهان" شیادانه گلایه دارد. این نمایندۀ پوشالی آنچه برایش دیکته شده بود، را بدون این که به نقش دوامدار امپریالیسم جنایتگستر امریکا در تقویت گروه فاشیستی طالبان و هموار ساختن جاده برای انتقال این گروه وطن فروش به ارگ مزدوران قبلی امریکا و حمل هوائی دولی رهبران گروه طالبان توسط طیارۀ نظامی امریکائی تا قندهار و تا ارگ پوشالیان کابل و سپس کمک ۱.۸ میلیارد دالری به "امارت" جنایت اسلامی طالبان، یادی کند، طوطی وار تکرار کرد.
* توماس نیکلاسون، نماینده ویژۀ اتحادیۀ امپریالیستی اروپا برای افغانستان، روز شنبه، ۶ قوس، در صفحۀ توئیتر نگاشته است که "طالبان از اگست سال گذشته به این ‌سو در مورد احترام به حقوق بشر عقبگرد جدی داشته ‌اند". "تنبیه بدنی نوعی رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز است که بر‌اساس کنوانسیون منع شکنجه و میثاق بین ‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، ممنوع شده است". اتحادیۀ امپریالیستی اروپا شریک تجاوز، اشغالگری و جنایت امپریالیسم متجاوز امریکا در افغانستان است. تمام جریان مذاکرات و معاهدۀ ننگین دوحه در حضور و با تفاهم نمایندۀ اتحادیۀ اروپا بین گروه طالبان و دولت امریکا امضاء شد. این اتحادیه سخت ریاکار است و در آن هنگام می دانست که کلیه مواضع و عملکرد های گروه منافق طالبان از همان سال ۱۹۹۴ م زمان ایجادش تا انتحار و انفجار ۲۰ سالۀ اخیر توأم با ارتکاب جنایات جنگی و نسل کشی و "تنبیه بدنی یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز" طالبان آشکارا در تقابل با "کنوانسیون منع شکنجه و میثاق بین‌ المللی حقوق مدنی و سیاسی" قرار داشت و هنوز هم دارد. با این همه، این اتحادیۀ ریاکار امپریالیستی همپای امریکای غارتگر، برنامۀ تاراج ثروت های غنی افغانستان را در سر می پروراند. لذا به رغم این تقابل کلی طالبان با کنوانسیون ها و میثاق های بین المللی"، اتجادیۀ امپریالیستی اروپا به امید دستیابی به سهم خود از تاراج گنج شایگان افغانستان و نقش آفرینی در کنار امریکا در برابر روسیه و چین در منطقه، دست مودت پنهانی و نیمه علنی با گروه فاشیست طالبان داده است.
* دولت امپریالیستی فرانسه به مثابۀ یکی از چندین دول عضو سازمان نظامی ناتو و اتحادیۀ امپریالیستی اروپا و به طور کلی متحد امریکا، در خط کلی این دو نهاد حرکت می کند و همان قدر شقی، ستمگر، جنایت پیشه و ریاکار است. در عین حال دولت امپریالیستی فرانسه از دهۀ هشتاد میلادی به بعد روابط نزدیک با گروه اخوانی مسعودی شورای نظار داشته است و حتی از آستانۀ تحویل مسالمت آمیز قدرت به گروه مزدور طالبان برای مسعود جلاد معدوم، در اواړل سال ۲۰۲۱م در گوشۀ پارکی به قدر ارزش آن مزدور اخوانی، در حضور نوچۀ اخوانی مسعود ــ احمد مسعود ــ که مدعی ادامه راه پدرش است و عبدالله  برای آن جلاد لوح یادگار برافراشته و روی نسل امروزی مسعودیان سرمایه گذاری کرده است. با داشتن این تفاوت با دول بقیۀ اروپا، در واکنش نسبت به قصاص یک متهم در فراه، سفیر فرانسه برای افغانستان دیوید مارتینون، چهارشنبه‌ شب، ۱۶ قوس، در ‌توئیتر نوشت که "با اجرای حکم قصاص در حضور رهبران طالبان در فراه، روند طالبانی شدن افغانستان کامل شده است".
* دولت امپریالیستی المان نیز مثل فرانسه به مثابۀ یکی از چندین دول عضو سازمان نظامی ناتو و اتحادیۀ امپریالیستی اروپا و به طور کلی متحد امریکا، در خط کلی این دو نهاد حرکت می کند و همان قدر شقی، ستمگر، جنایت پیشه و ریاکار است. با این رویکرد و مواضع دوگانه، سفارت دولت المان برای افغانستان، شلاق زدن در حضور مردم را "نقض شنیع کرامت انسانی" دانسته است. این سفارت روز دوشنبه، ۷ قوس، با نشر توئیتی گفته است: "طالبان نیز مکلف به رعایت حقوق بین دول و کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد‌ند ." در این اظهاریۀ نمایندۀ باصلاحیت دولت المان نیز عدم صراحت و شفافیت نهفته است. توجه بفرمائید که سفارت المان شلاق زدن در حضور مردم را "نقض شنیع کرامت انسانی" دانسته است، نه نفس شلاق زدن را. یعنی اگر پولیس مذهبی و شکنجه گران گروه طالبان "در خفا در مراکز شکنجه و دور از دید مردم شلاق بزنند، به رگبار بندند و اعدام کنند، از نظر دولت عالیۀ المان کدام اشکال قانونی و حقوقی ندارد. در حالی که دولت امپریالیستی المان با سربازان اشغالگرش که مثل همتایان امریکائی شان در مربوطات ولایت بلخ جمجمۀ انسان افغان را به رسم تفنن و سخریه به لگد زدند، علاوه از جنایات سربازانش، در کنار امریکا مسؤول و شریک جنایات طالب است و از قبل نماینده اش در جریان مذاکرات دوحه بود و تفاهم داشت، می دانست که طالبان از بدو امر "مکلف به رعایت حقوق بین دول و کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد" نبوده و نیست، ولی نمایندگی رسمی آن در موقعیت سفارت دولت المان برای اغوای مردمان کشور خود و جهان فریبکارانه چنین توقع بی جای و انتظار دور از واقعیت و تحقق از فاشیست ها و وحوش طالبان را دارد:" طالبان نیز مکلف به رعایت حقوق بین دول و کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد‌ند". چه انتظار باطلی توسط اهالی جنگل از همدیگر!!!
بر پایۀ اصل سرشت و سرنوشت حساب ارتجاع طالبی و هر گروه و نیروی سیاسی و طبقاتی ارتجاعی و طالب سرشت از حساب امپریالیسم جهانی جدا نیست. قدرت های معین امپریالیستی مثل امریکا، انگلستان، فرانسه، المان و... و در کمپ دیگر روسیه و چین، هر یکی منافع تاکتیکی و ستراتیژیکی در قبال جغرافیای معین، از جمله افغانستان دارند.  درست بر پایۀ این منافع دوامدار، از میان نیرو های ارتجاعی همسرشت و همسو با استعمار و امپریالیسم در مقاطعی نیرو های معینی را بر کشیده و یارگیری می کنند. اما در این میان این منافع قدرت های امپریالیستی  در غرب و شرق است که دائمی است و دوستی شان با نیرو های سیاسی ــ طبقاتی همسرشت متغیر است. در مقطعی این نیرو از منافع یک قدرت یا بلوک امپریالیستی پاسداری می کند، در مقطعی دیگر نیروی دیگری. لذا منافع قدرت های استعمارگر دائمی و دوستی آنها مقطعی است. طوری که دیده شد، یک نوبت مجاهدین، در نوبت دیگر طالبان در نقش تأمین کنندۀ بومی شرکت های غارتگر غربی، در دفعۀ سومی حین حضور اشغالگرانۀ امپریالیستی در افغانستان، تکنوکرات ها و جهادی های بدنام و در دور کنونی رجعت به طالبان و شاید فردا ها ترکیبی از این گروه ها.
در مقابل این همسرشتی و پیوند تاریخی امپریالیسم و ارتجاع و به ویژه در افغانستان نیرو های سیاسی ـ طبقاتی ارتجاع اسلامی در هیأت ارتجاع فئودال ــ کمپرادوری، این صف مردم ستمکش و استثمارشوندۀ افغانستان در همسرشتی با صفوف و مبارزات زحمتکشان جهان قرار دارد. این منافع متقابل مردمی در سطح گیتی هم دائمی و هم مشترک است. لذا ظرفیت های مبارزاتی مردمی چه در زمان حال و یا آتیۀ نزدیک باید در عین تقابل با صف کلی امپریالیسم و ارتجاع ــ با توجه به عمده بودن تضاد هر مقطع، برخورداری از نرمش های تاکتیکی و قدرت مانور ــ این همسرشتی امپریالیسم و ارتجاع، به ویژه ارتجاع اسلامیست را مد نظر داشته باشند. فقط با پیمودن موفقانۀ این راه خواهد بود که مردم مظلوم افغانستان از سیطرۀ فاشیسم لجام گسیختۀ طالبانی و دره، سنگسار و محاکم صحرائی آن و دوروئی و ریاکاری دول حامی و همسرشت امپریالیستی و دزد گنجینۀ ملی مردم شجاع افغانستان و بی زبانی و همرهی سازمان ها و محافل غربی و شرقی با کلیت این جریان ستمگری غارتگری و ریاکاری، رهائی یابند.

مرگ بر ارتجاع حاکم طالبانی و حامیان امپریالیست و مرتجع آن!

مهار خشونت سبعانۀ طالبان در گرو سازماندهی هدفمند ظرفیت های رزمجوی مردمی است!